گفتم که روی ماهت از من چرا نهان است؟
گفتا تو خود حجابی ور نه رخم عیان است
گفتم مرا غم تو خوشتر ز شادمانی
گفتا که در ره ما غم نیز شادمان است
گفتم فراق تا کی گفتا که تا تو هستی
گفتم نفس همین است،گفتا سخن همان است
گفتم که حاجتی هست گفتا بخواه از ما
گفتم غمم بیفزا گفتا که رایگان است
گفتم از من بپذیر این نیم جان که دارم
گفتا نگاه دارش غمخانه ی تو جان است
تاریخ : سه شنبه 88/6/24 | 3:14 عصر | نویسنده : farzad | نظرات ()